داستان فصل 7

تجدید دیدار

مسمریسیم که متوجه شد سیلیسیا تابع دستوراتش نیست به بقیه که کنترل ذهنشون رو در دست داشت گفت : « اون دختره رو بگیرین »

همه به سمت سیلیسیا حمله ور شدن اما هر بار سیلیسیا جای خالی داد یک مرتبه فکری به ذهنش رسید الان که شید و شدو اینجا بودن معناش این بود که هر 4 یاقوت کنار همن و دیگه هیچ حصاری از جیوه وجود نداشت پس با همه تلاشش سعی کرد تا هر 4 زمرد رو کنار هم قرار بده و از قدرتشون برای بیدار کردن دیگران استفاده کنه در همون لحظه هر در همون لحظه 5 نفر دیگه بهش حمله کردن سیلیسیا دوباره هم جا خالی اما شدو با مشت قدرتمندش به شونه او کوبید درست همون جایی که قبلا تیر خورده بود و استخونش با صدای ( تیک ) ترک برداشت  اما سیلیسیا بازهم تسلیم نشد میدونست تنها راه نجات همراهان و از همه مهم تر برادرش اینه که اون یاقت هارو به دست بیاره و این کار رو هم میکرد

بالاخره بعد از کلی تلاش تونست یاقوت ها رو از کوله پشتی شید و جردن بر داره  اما هالا مشکل جدیدی سر راهش قرار داشت . چطور میتونست با یاقوت ها کار کنه ؟! چشم هایش رو بست  و هر 4 یاقوت رو در دستش گرفت و در دلش آرزو کرد که امواج یاقوت ها به دیگران برسه و اون هارو بیدار کنه . که از شانس خوبش با بار اول جواب داد وقتی بقیه به خودشون اومدن جهتشون رو به سمت مسمریسیم تغییر دادن و بهش حمله ور شدن . سیلیسا بعد از انجام کارش از درد شانه و از دست دادن انرژی اش در هنگام کار با یاقوت ها بیهوش شد و وقتی که به هوش اومد تو چادر شید بود . دستش در باند پیچیده شده بود و دردش هم کاهش پیدا کرده بود . از چادر بیرون رفت و جردن رو دید که داشت با یک چاقوی تیز چوبی رو به شکل ( جی ) که اول اسمش بود  تراش میداد . بکی در حال تمرین تیر اندازی بود و شید هم داشت با قدرت یاقوت هایش کار های مختلفی انجام میداد شدو هم یک گوشه نشسته بود و تو فکر بود

سیلیسیا : « صبح به خیر شدو ! تو فکری ! »

شدو : « اوه ! سلام . راجب شونت معذرت میخوام !  »

سیلیسیا : « مشکلی نیست . نگفتی چرا تو فکری ! »

شدو : « راجب شیده ! خیلی با وقار و زیباست مگه نه ! »

سیلیسیا : « آره ! شید یک پرنسس کامله . »

شدو : « من ازش خوشم میاد . واقعا ناراحتم از این که بعد از این ماجرا ها از هم جدا میشیم . فکر میکنی اونم از من خوشش میاد ؟! »

سیلیسیا : « چرا خوشش نیاد ! راستی ستورم کجاست ؟ !  »

شدو : « رفت پایین رود خونه . راستی ممنون تو خیلی کمکم کردی تا حالا ! »

سیلیسیا : « خواهش میکنم ! بهتره من زودتر برم ستورم رو پیدا کنم »

سیلیسیا تا پایین رود خونه دوید تا ستورم رو که روی تیکه چوبی نشسته و به آب زل زده بود رو دید آروم جلو رفت و گفت : « سلام ستورم ! »

ستورم : « سلام پنی ! »

سیلیسیا ریز خندید و گفت : « میتونی منو سیلیسیا صدا کنی ! » این دومین خنده اش توی این ماجراجویی بود .

ستورم با ناباوری گفت : « سیلیسیا این تویی ؟! خواهر کوچولوی من ؟! »

سیلیسیا : « آره خودمم ! اون کلاهتو بردار ! »

ستورم کلاهش رو برداشت و مو های قهوه ایش بیرون ریخت اون هم مثل سیلیسیا مو های دو رنگی داشت . در واقع تمام خانواده بنت واسون موهاشون دو رنگ بود ستورم محکم خواهر کوچیکش رو بغل کرد و سیلیسا هم  با وجود درد وحشتناک شونه اش تحمل کرد و در آغوش برادر بزرگترش جا خوش کرد .

سیلیسیا : « بیا برگردیم اردوگاه »

و با هم به سمت اردوگاه به راه افتادن . سیلیسیا نسبت به دخترای دیگه قد بلند تری داشت و سن عقلیش هم بیشتر بود .

وقتی به اردوگاه برگشتن : « جردن پرسید هی پنی چی شد با این پسره خو گرفتی ؟! »

سیلیسیا : « اسم اصلی من سیلیسیاست و ستورم هم برادر بزرگ منه ... »

همون لحظه صدای شلیک تفنگ شنیده شد و بعد هم شدو به سمت شید شیرجه زد و روی شید افتاد اما دیگه دیر شده بود !

حدف گلوله رها شده از تفنگ شید بود گلوله به شید اصابت کرده بود  نهری از خون از سمت راست سینه اش جاری شد و در زمین نفوذ کرد این حادثه سریع تر از اونی اتفاق افتاد که بقیه دقیقا بفهمن چی شد !

شدو بلند شد و به شید کمک کرد تا به چادرش بره . ستورم و جردن هم به سرعت به دنبال کسی که گلوله رو شلیک کرده بود داخل جنگل شدند . سیلیسیا هم  دنبال شید به چادر رفت تا کمک کنه . 

شدو و سیلیسیا شید رو روی زمین خواباندند .  شدو احساس گناه میکرد و با وحشت به زخم روی سینه شید نگاه میکرد . سیلیسیا به شدو گفت : « تو چادرت باند یا دستمال تمیز داری ؟ »

شدو هم سرش رو به معنای تایید تکان داد

سیلیسیا : « راستی میری بیرون بکی رو هم صداش کن بیاد اینجا ...

شدو رفت و بکی با عجله وارد چادر شد سیلیسیا عصبی شده بود و خیلی سریع که تقریباً حرف هایش در سرعت حرف زدنش گم شده بود گفت : « بکی سریع از رود خونه یک مقدار آب بیار . »

شدو و بکی با هم وارد چادر شدند شدو مقداری باند و چند تا گاز استریل و بکی آب سرد آورده بود . قیافه سیلیسیا از شید بدتر بود ! رنگش پریده بود و از بس عجله داشت دست زخمیش به جایی برخورد کرده بود و ازش خون میچکید 3 نفر یعنی شدو سلیسیا و بکی از ظهر که شید تیر خورده بود تا غروب که جردن و ستورم برگشتند در چادر بودند شدو و بکی سیلیسیا رو نگاه میکردند که از شید پرستاری میکرد هر سه نگران و عصبی بودن درسته گلوله به جای خطرناکی نخورده بود اما شید هنوز بهوش نیومده بود .

گلوله درست به آخرین دنده شید برخورد کرده بود و از شانس خوبش فقط دنده رو خراش داده بوده

آخر شب سیلیسیا هم از چادر شید اومد بیرون دستاش یخ کرده بود و رنگش مثل گچ سفید شده بود به سمت یک سخره در لب دره حرکت کرد و روش نشست و به فکر فرو رفت زیر لب هم با خودش یک جمله رو تکرار میکر « من انتقام میگیرم ! » بعد از نیم ساعت بلند شد و به سمت آتیش رفت

10 شبانه روز به همین ترتیب گذشت اردوگاه غرق در تشوش بود  تا این که بالاخره شید از جاش بلند شد …

ادامه دارد ...

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-qformat:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin-top:0cm; mso-para-margin-right:0cm; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0cm; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-fareast-font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-theme-font:minor-fareast; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin;} Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-qformat:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin-top:0cm; mso-para-margin-right:0cm; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0cm; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-fareast-font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-theme-font:minor-fareast; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin;}